موش دانا
افسانههای عامه - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستانهای اخلاقی / موشها - داستان
کتاب مصور حاضر، جلد هشتم از مجموعه «قصههای پندآموز برای کودکان» و داستانی اخلاقی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در روستایی خوش آبوهوا، آسیاب بزرگی قرار داشت. در این آسیاب، خانوادهای از موشها زندگی میکردند. روزی جوانترین موش از لانه بیرون آمد تا اطراف لانهاش را ببیند. بعد از مدتی خسته شد و به داخل گاری آسیابان رفت و خوابید. وقتی بیدار شد. از گاری بیرون آمد تا به لانهاش برگردد، اما هر چه نگاه کرد نه آسیاب را دید و نه لانهاش را. او در جستجوی لانهاش به هر طرف رفت و با این کار فقط با مکان جدید آشنا شد».