ملکهی جنوب
داستانهای فارسی - قرن 14
دختر نوجوانی که با آغاز جنگ و حملة نیروهای بعثی به ایران در خرمشهر، دچار آسیبهای روحی و جسمی فراوانی شده است، از خانواده رانده میشود و به تنهایی زندگی خود را ادامه میدهد. او تمام تلاش خویش را به کار میگیرد تا انسان موفقی شود. سالها بعد، هنگامی که وی در هتلی در شمال کشور مشغول به کار است در یک جشن عروسی با خانوادهاش روبهرو میشود و به همت یکی از دوستان قدیم، خانوادهاش به حقیقت ماجرا پی میبرند و از او طلب بخشش میکنند.