دوباره شیدایی
داستانهای فارسی - قرن 14
«آقا مشیری»، استاد دانشگاه و «آسا» تنها فرزند اوست که مادر خود را هنگام به دنیاآمدن از دست داده است. پدر هرگز ازدواج نکرده و تمام عمر خود را صرف پرورش آسا کرده است. آسا زمانی که در دانشگاه مشغول به آموزش نقاشی است باغی سرسبز در مسیرش توجه او را جلب میکند. صاحب باغ پیرمردی پنجاه ساله است که خود را استاد هدایت نقاش معرفی میکند. در دیدارهای بعدی آسا دلباختة وی میشود و قرار ملاقاتی با پدر و استاد هدایت میگذارد. در قرار ملاقات پدر او را میشناسد. او «بهروز سامی» است که کینهای دیرینه از وی دارد و برای انتقام از وی نقشة عشق آسا را کشیده است تا به این طریق انتقام خود را از پدر آسا بگیرد؛ چون وی را مسبب از دستدادن عشق خود «سارا»؛ یعنی مادر آسا میداند. آسا بیتوجه به این موضوع، بدون رضایت پدر، به همسری بهروز درمیآید و بعد از مدتی گرفتار «سامان»، پسر بهروز میشود و زندگیاش درگیر فراز و نشیبهای بسیاری میگردد.