گربه دانا
گربهها - داستان / تلاش و تقلا - داستان / داستانهای آموزنده
کتاب مصور حاضر، داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در این داستان یک روز پاییزی در پارکی زیبا، چند گربه با همدیگر دوست بودند و کنار هم، با هم بازی میکردند. یکی از گربهها به پیرمردی که در پارک بود، اشاره کرد و گفت، این پیرمرد را نگاه کنید که دارد با سختی فراوان در این سرما،کار میکند و پول درمیآورد و مثل ما ولگرد نیست، ما هم باید مثل او باشیم.