شب به خیر ماه زیبای من
دوستی - داستان / داستانهای تخیلی
در این داستان پلنگی مغرور در دل یک جنگل تاریک و در نقطهای دور از دیگر حیوانات زندگی میکند. یک شب پلنگ به نزدیکی برکه میآید و موجودی زیبا را در آب میبیند. پلنگ همه تلاشش را به کار میگیرد تا آن موجود را نابود کند اما نمیتواند. در راه بازگشت به لانهاش از جغد پیر موضوع آن موجود را میپرسد و جغد به او میگوید که او ماه است و مثل تو تنهاست. پلنگ تصمیم میگیرد تا به بلندترین نقطه جنگل برود تا بتواند ماه را از نزدیک ببیند.