ده کیلو ستاره، یه آسمون
داستانهای کوتاه
کتاب حاضر حاوی داستانهای کوتاهی برای گروه سنی (ج) و (د) است. «زوزة نیلبک»؛ «گندم و خاک»؛ «غصة جادوگر»؛ «رئیس جادوگر»؛ «درخت»؛ «قورباغهای در چشمه»؛ «پرواز»؛ «آرزوی یک ماهیگیر» عنوان این داستانهاست: در داستان «پرواز» آمده است: «گندمی» دختر کوچکی بود که به علّت شباهت موهایش به خوشة گندم، مادرش نام او را گندمی گذاشته بود. او با مادر و پدربزرگش، در دشتی، کنار شالیزارهای برنج زندگی میکرد. آنها اسبی به نام «سپید پیشونی» داشتند و گندمی منتظر به دنیاآمدن کرة او بود. سرانجام کرّه به دنیا آمد و گندمی با او دوست شد. روزی گندمی متوجه شد که پشت کره اسبش دو بال در آمده است. هیچکس قادر نبود آنها را ببیند. روزی سپید پیشونی بیمار و ناتوان شد و گندمی در پشت او جای شکستة بالهایی را دید. او تصمیم گرفت اسبش را فراری دهد تا بالهای گندمی مثل مادرش نشکند. امّا کره اسب هرگز حاضر نشد آنجا را ترک کند و بعد از مرگ مادر به گاری بسته شد.