جزیره
داستانهای فارسی - قرن 14
نویسنده در قالب داستان سعی کرده تا تغییر کردن و فواید آن را بیان کند. در این داستان، مردم دهکدة «آرزو» که به کار کشاورزی به شیوة سنّتی عادت کردهاند، از پذیرفتن ابزارهای جدید کشاورزی سرباز زده و محصولات آنها بسیار کمتر از محصولات دهکدههای اطراف میشود. این شکست باعث بیدار شدن خونآشامی میشود که در غار نزدیک دهکده زندگی میکند. او فرصت را برای انتقام از مردمی که او را به دلیل بدذاتی بیرون کردهاند مغتنم میبیند. امّا مردم با کمک فردی به نام «رایا» از دردسرهای خونآشام رها شده و اصل تغییر را برای همیشه میپذیرند.