اگر ما غول بودیم
داستانهای نوجوانان انگلیسی - قرن 21م.
مومه، سرش را از ننو اش به پایین خم کرد، به کف جنگل اشاره کرد و گفت: حتماً دقت کردی که اونا در مقایسه با ما، با این دنیا خیلی سازگارتر هستند. پوششهای پشمی گرم، دندانهای تیز، چنگالهایی که کار چند جور ابزار را برایشان انجام میدهند، سرعت بیشتر، پرشهای بلندتر؛ حتی پرواز. آنها باید رئیس همه چی باشند؛ اما جک و جونورها نمیتوانند برای هم داستان بگن و این تنها نقطه قوت ماست. داستانها، دانشی رو که به سختی بدست اومده، به نسلهای بعد منتقل میکنند؛ جامعهها را برای است گویی دور هم جمع میکنند و به ما نشون میدن زندگی تو قبیلههای دیگه چطوره.