داستان موسی و خضر (ع)

داستان موسی و خضر (ع)

قرآن - قصه‌ها / موسی، پیامبر یهود - داستان

روزی حضرت موسی (ع) درمیان قوم بنی‌اسراییل درباره‌ی نعمت‌های الهی و سرنوشت قوم‌های پیشین صحبت کرد. مردی از او پرسید: "آیا در این دنیا کسی عالم‌تر از تو می‌باشد؟" موسی گفت نه. زیرا پیش خود تصور می‌کرد یکی از بهترین پیغمبران بنی اسراییل است و صاحب معجزات فراوانی می‌باشد و خدای بزرگ با نزول تورات بدون واسطه با او سخن گفته است. همان دم از جانب خدا وحی رسید که ای موسی، علم بزرگ‌تر از آن است که تنها یک نفر آن را فرابگیرد. در زمین پیامبری وجود دارد که خداوند علم او را بیش‌تر از تو قرار داده است. موسی که می‌خواست از نور ایمان و علم آن پیامبر بهره‌مند شود با نشانه‌هایی که خدا به او داده بود، توانست حضرت خضر (ع) را بیابد. حضرت خضر (ع) در جواب درخواست همراهی موسی به او گفت اگر با من همراه شوی عجایبی می‌بینی که نمی‌توانی صبر و تحمل داشته باشی. اما موسی اصرار کرد و او پذیرفت. حضرت خضر کارهایی انجام داد که فهم آن‌ها برای موسی دشوار بود، به طوری که موسی هربار لب به اعتراض گشود. اما در نهایت خضر از حکمت‌ کارها سخن گفت و به موسی فهماند که این کارها را تنها با فرمان خداوند انجام داده نه با علم و اراده‌ی خویش و موسی نیز دریافت که خضر از او عالم‌تر است و نزد قوم خویش بازگشت.

قیمت چاپ: 500 تومان
نویسنده:

مرجان رحمانی

تصویرگر:

اکبر افشار

ناشر:

همکلاسی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

297.156

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642863082

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف