قلعه مرغی: روزگار هرمی
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای پسری به نام «عبّاس» است که ناخواسته درگیر ماجراهای فراوانی میگردد. «عبّاس»، روزهای کودکی را در مهرشهر کرج، در خوش و خرمّی میگذراند، تا اینکه پدر و مادر از هم جدا شده و آنها به محلة قلعهمرغی میآیند. او در دوران مدرسه، با پسری به نام «حسن» دوست میشود که به تدریج وسوسة ثروتمند شدن را در وی برمیانگیزاند. عباس، با به وجود آوردن آرزوهای بزرگتر، ناخواسته وارد فضایی آلوده و وابسته به قاچاق و مواد مخدر شده و متهّم میگردد و از وصال عشق خود به دختری سرخوش و عضو شبکههای هرمی ناکام میماند