ژولورن ایرانی
یک دانشجوی ایرانی با نام "سیامک" که در آمریکا در رشتهی روانشناسی رفتاری، تحصیل میکند و از لحاظ اخلاقی فردی بیقید است، هنگام نگارش پایاننامهی فوق لیسانس خود، موضوعی برای انتخاب نمییابد. بر همین اساس و تحتتاثیر گفتههای استاد راهنمای خود، به ایران بازمیگردد و به مناطق محروم جنوب کشور رفته و به شغل معلمی روی میآورد. در همین بین با بنای پیری ـ که بسیار خیالباف بوده و داستانهای تخیلی بسیاری بازگو میکرده ـ آشنا میشود. سیامک پس از آشنایی با این فرد، موضوع پایاننامهاش را انتخاب میکند که همانا تحلیل شخصیت این بناست. زمانی که نگارش پایاننامه خاتمه مییابد، سیامک آن را به آمریکا برده و از قضا به عنوان پایاننامهی نمونهی سال آمریکا انتخاب میشود و به سیامک درجهی دکترای افتخاری اهدا میگردد. سیامک پس از اخذ این مقام، به کلیهی شرکتکنندگان در جلسهی دفاع خود میگوید که این پیرمرد بنا ـ که پایاننامه بر اساس تحلیل شخصیت وی نوشته شده ـ را باید ژولورن ایرانی نامید. زیرا بسیاری از گفتههای تخیلی وی در آینده به تحقق خواهد پیوست.