شیطان و پسرکش
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
تام، پسر دوازدهساله، تصور میکند یتیم و بیکس بوده و قرار است تا آخر عمرش، در مهمانخانۀ "پستی" برای صاحبان نفرتانگیز آن، بردگی کند. اما روزی مردی ناشناس به مهمانخانه آمده و او را با خود در سفر به لندن همراه میکند. در بین راه، مرد ناشناس، به دست راهزنی از پا درآمده و تام سفر را به تنهایی ادامه میدهد. وی با رسیدن به لندن، با دختری جیببر به نام "مول" که خود را به هیات مردان درآورده، آشنا شده و چندی بعد، با گروه تئاتری شروع به همکاری میکنند. تمام فعالیتهای گروه تئاتر برای پسرک عجیب و مرموز است. اما او چندی بعد درمییابد که آنها قرار است در برابر ملکه ایفای نقش کنند. در روز موعود، تام متوجه میشود که کلیۀ افراد گروه، افرادی تروریست هستند که قصد ترور ملکه را دارند. او سعی میکند خود را سپر ملکه کند، اما روی او افتاده و این در انگلستان آن روزها یعنی توهین به مقدسات. تمامی افراد در نمایش دستگیر میشوند، اما تام به اعدام محکوم میشود. مول که از ماجرا مطلع میشود، با زیرکی خود را به قصر رسانده و پرده از حقیقتهای موجود در داستان پسرک برمیدارد. تام به جای اعدام تکریم شده و به خدمت ملکه میرسد و در آنجا متوجه میشود که نوۀ گمشدۀ ملکه بوده که مرد ناشناس قصد بازگرداندنش به قصر را داشته است. تام و ملکه به خوبی میدانند که قادر به زندگی با یکدیگر نیستند، بنابراین با درخواست تام، ملکه از "شکسپیر" میخواهد او را در گروه تئاتر خویش به کار بگیرد.