عهد بوق: خاطرات یک بچهی شگفتانگیز
داستانها، مجلهها و فکاهیات تصویری / دفترچههای خاطرات / داستانهای کودکان (آمریکایی) - قرن 21م. / مدرسهها - داستان
بزرگترها همیشه درباره گذشته حرف میزنند و می گن که وقتی بچه بودن، چقدر همه چیز بهتر از الآن بوده است. به طور تصادفی ماشین رو خلاص کرده بودم و ماشین هم همین طور داشت میرفت جلو. بعدش کم کم سرعت گرفت. من ترمز میزدم، اما قفل کرده بود و همین طور داشت میرفت. داشتم دق میکردم. گفتم الآن میخورم به ترافیک و تصادف میکنم. بعدش بابابزرگ رو دیدم که داره از کنار جاده میاد به طرفم و دیگه دست و پام رو گم کردم...