اولدوز و کلاغها
((اولدوز و کلاغها)) یکی دیگر از داستانهای کودک و نوجوان زندهیاد صمد بهرنگی است که در آن نیز روح مبارزه، اعتراض به تبعیض و بیعدالتی، تمسخر تفکرات سنتی، ستایش آزادی و مخالفت با شیوههای نادرست تربیت خانوادگی، به تصویر کشیده شده است .ماجرای داستان درباره دختر بچه مهربانی است به نام ((اولدوز)) که مادر اصلیاش در روستا به سر میبرد، اما او ناگزیر با پدر و نامادری نامهربانش زندگی میکند .او که گرفتار تنهایی است روزی با کلاغی خوش قلب آشنا میشود و به او دل میبندد .کلاغ برای رهایی اولدوز از تنهایی، نگهداری یکی از جوجههایش را به او میسپارد .اولدوز با مشقات بسیار، و به دور از چشم نامادری، مدتها از جوجه کلاغ نگهداری میکند .در این مدت روزی نامادریاش کلاغ مادر را میگیرد و میکشد .پدر هم سگ بزرگی برای فراری دادن کلاغها به خانه میآورد .این امر سبب میشود اولدوز نتواند به راحتی از بچه کلاغ مراقبت کند .اولدوز و ((یاشار)) ـ پسر همسایه ـ موفق میشوند سگ را بکشند، اما بچه کلاغ سرانجام میمیرد .با این همه، گروه کلاغها به خاطر مهربانیهای اولدوز و یاشار آن دو را نجات میدهند و با خود به شهر کلاغها میبرند .