پستچی همیشه دو بار زنگ میزند
داستانهای آمریکایی - قرن 19م.
«فرنک»، جوانی سرگردان و فقیر است که روزی در جاده مردی به نام «نیک» را ملاقات میکند. نیک به دنبال کارگری برای کار در رستوران کوچکش است و فرنک دنبال غذایی برای خوردن. نیک به فرنک پیشنهاد کار میدهد، اما او چندان علاقهای به ماندن ندارد. با دیدن «کورا»، همسر نیک، فرنک شیفتهی او میشود و کار در رستوران را قبول میکند. کورا، زنی جوان و زیباست که از زندگی کسالتبار خود با نیکِ سادهدل خسته شده و به دنبال زندگی بهتری است. کورا و فرنک وارد رابطهای عاطفی و عمیق میشوند، اما... .