افسانه چهار عروسک

افسانه چهار عروسک

افسانه‌های عامه / داستان‌های تخیلی

"آنگ" با پدر و مادرش در روستایی در کشور برمه زندگی می‌کرد. روزی او تصمیم می‌گیرد به سرزمین‌های دور سفر کند. پدرش که یک عروسک‌ساز بود، به او چهار عروسک داد؛ عروسک انسان بهشتی، غول، جادوگر، آدم روحانی. در بین راه عروسک انسان بهشتی با توصیه‌اش جان آنگ را نجات داد. عروسک غول و عروسک جادوگر باعث شدند تا او از طریق ظلم به عده‌ای به ثروت بسیاری دست یابد. اما آنگ که هیچ‌گاه احساس خوشبختی نمی‌کرد به یاد عروسک روحانی افتاد. عروسک‌ روحانی گفت: "من از ثروت و قدرت چیزی ندارم. اما غم و غصه و ناراحتی را هم نمی‌شناسم..." آنگ با دنبال کردن راه و رسم وی توانست به خوشبختی برسد. او از کسانی که به آن‌ها ظلم کرده بود، طلب بخشش کرد و دانست ثروت و قدرت وقتی آرامش می‌آورد که برای رضای خداوند استفاده شود. سپس او به کمک "مالا" و پدرش ـ کسانی که به آن‌ها ظلم کرده بود ـ یک نمازخانه و مسافرخانه و تعدادی خانه ساخت. مردم از دور و نزدیک برای زیارت و عبادت به آن‌جا می‌آمدند، پس از مدتی آنگ، پدر و مادر را نیز نزد خود آورد. آن‌ها سال‌های سال با مهربانی از بنده‌های خداوند پذیرایی کردند. اما چهار عروسک را نیز، در جایی آویزان کردند تا همه ببینند و داستان آن‌ها را برای یک‌دیگر بازگو کنند تا هیچ‌گاه فراموش نشود.

قیمت چاپ: 750 تومان
تصویرگر:

باکی ای

مترجم:

معین مهدوی

ناشر:

ساز و کار

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

398.2

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789646920361

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه