شکار روباه (رمان نوجوانان)
داستانهای فارسی - قرن 14
«گل محمّد» مرغی به نام «گلی باقلی» داشت که از او مراقبت میکرد و خیلی دوستش داشت. روزی روباهی مرغ را گرفت و با خود برد. روباه در درگیری با سگ خانه یک گوشش را از دست داد، امّا موفق شد بگریزد. گلمحمّد به خاطر از دست دادن مرغ محبوبش نقشة شکار روباه را کشید. پدر و دیگران از زیرکی و موقعیتسنجی روباه داستانها گفتند تا بلکه او را از اجرای نقشهاش منحرف کنند، امّا گلمحمّد مصمّم بود که نقشهاش را اجرا کند و روباه را به دام بیندازد. روباه بارها تا نزدیکیهای تلّة گل محمّد آمد؛ امّا هر بار متوجه تله شد. گلمحمّد کمکم از زیرکی و زیبایی روباه خوشش آمد و دوستی عمیقی بین او و روباه به وجود آمد. گلمحمّد روباه را به این علّت که گلباقلی را برای بچّهها شیر برده بود، بخشید و آوازة دوستی آنها در روستا پیچید. شایان ذکر است رمان حاضر برای نوجوانان تهیه شده است.