ما هم آخر خدامان بزرگ است

ما هم آخر خدامان بزرگ است

مادر قاب عکس را پاک می‌کند و با گریه با عکس پدر از سفر حرف می‌زند. از این که چقدر منتظر و هراسان به در خیره شدند، اما پدر نیامد. پس از اولین نامه‌اش در ماه اول، دیگر نامه‌ای نیامد. آن‌ها با وجود پدر روزهای قشنگی را گذراندند؛ رزوهایی که با وجود مشکلات بزرگ و روزمره دائماً خنده بر لب داشتند. اما حالا با وجود رو به راه بودن اوضاع زندگی به دلیل نبود پدر خنده بر لب ندارند. گویی جایی از زندگی اشتباه است. آن‌ها آرزو می‌کنند که ای کاش یک نفر آشنا یا غریبه به دیدار آن‌ها بیاید. با وجود غصه‌های بسیارشان، مادر می‌گوید: «عیبی ندارد ما هم آخر خدامان بزرگ است.» آن‌ها آرزو می‌کنند که ای کاش یک روز پست‌چی نامه‌ای از بهشت از جانب پدر برایشان بیاورد. این داستان در قالب شعر و به دو زبان فارسی وا نگلیسی به چاپ رسیده است.

قیمت چاپ: 250 تومان
نویسنده:

هادی خورشاهیان

مترجم:

سعید نبوی

تصویرگر:

حسین مهری

ناشر:

پرنده

زبان:

فارسی/انگلیسی

رده‌بندی دیویی:

8fa1.62‌

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

28

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786009017942

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه