قلی میره به مدرسه
شعر کودکان و نوجوانان
صبح زود قلی از خواب بیدار شد، موهایش را شانه کرد و دستهایش را شست، سپس برای خوردن صبحانه به آشپزخانه رفت. پس از خوردن صبحانه مادر به او یادآوری کرد که مدرسهها باز شده و باید برای رفتن به مدرسه آماده شود. قلی پس از بهانهگیریهای بسیار به همراه مادرش به طرف مدرسه حرکت کرد. او خوشحال و راضی بود و هنگامی که به مدرسه رسیدند از مادرش خداحافظی کرد و به او قول داد که درسهایش را بخواند و یک دوست خوب پیدا کند. کتاب حاضر در قالب شعر برای کودکان به چاپ رسیده است.