سال درخت
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که بسیار متفاوتتر از کارهای قبلی این نویسنده است و موضوع آن درباره زوال است. این رمان به بررسی زوال یک خانواده میپردازد. در بخشی از داستان میخوانیم: «صدای پایی که از توی حیاط رد میشد حواسش را پرت کرد. چراغ لامپا از دستش افتاد و همینطور که پایین میافتاد تا به زمین برسد و حباب شیشهایاش هزار تکه شود، نفت آن از بالاتنه یقه باز و کوتاه پیراهن چیت گلدارش درست از روی گردن بند آویز طلایش، از روی خط دکمهها به سمت شکم و بعد پایین دامن میدی او سُر خورد و رد خیس و خنکی از خود به جا گذاشت. تا پوران به خودش بیاید، چراغ به زمین برخورد و نا غافل او را انگار در آغوش سوزان عاشق خشمگینی که آرزویش را داشت انداخت».