یک عالمه عسل
داستانهای کودکان و نوجوانان / شخصیتهای کارتونی - داستان
ظرف عسل "پو" خالی بود. او خیلی ناراحت شد و به طرف لانهی خرگوش به راه افتاد و توانست با تلاش بسیار به داخل لانهی خرگوش رفته و شروع به خوردن عسلها کند. او زمانی از این کار دست کشید که عسلها تمام شد. اما وقتی خواست از لانهی خرگوش خارج شود در سوراخ لانه گیر کرد. دوستانش به کمک او آمدند، اما نتوانستند او را از سوراخ خارج کنند، بنابراین از او خواستند که مدتی منتظر بماند. سپس همگی با کمک هم او را بیرون کشیدند، اما ناگهان پو به طرف بالا پرتاب شد و داخل یک کندوی عسل، روی درختی گیر کرد. دوستانش گفتند که او را بیرون خواهند کشید. اما پو که از وضع پیش آمده راضی بود، گفت: من میتوانم منتظر بمانم.