اپوششاه
نمایشنامه فارسی - ایران - قرن 14 / فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه. ضحاک - اقتباسها / فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه. ضحاک
من فرانکم که شویم آبتین بود. همون که به ظلم و جور اژدهاوش چونان هزاران هزار دیگر کشته شد تا او، بیوراسب بماند. من نفرین میکنم. نفرین به تو، نفرین به ظلم، نفرین به شاهی که به مردمش ظلم میکند. نفرین به مردمی که شورش نمیکنند. نفرین به سرزمینی که مرگ در آن مائده میآفریند. نفرین به روزگاری که زنی تنها، سرشار از اندوه عشق، چنگ در آسمان میزند به هنگامهای که خونش انجماد نور و تنفر نفرین بود. نفرین به من، نفرین به ما، نفرین به هر چه هست. کاشکی داوری در کار بود به سرگذشت ما. کاشکی عبرتی باشیم برای زایندگان نا آمده که گرفتار ذلت نشوند. من هنوز و اینجا نفرین میکنم از داغی که به دل دارم. از ظلمی که بر ما رفت، از آن همه تنهایی و در به دری، از پادشاهی که گناه کرد و نباید میکرد.