آرزوی زنبورک
داستانهای کودکان و نوجوانان / خدا - عشق / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی درباره خدا و عشق است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««زنبورک» روی گلی وسط باغ نشست. به آسمان پرستاره نگاه کرد و گفت که خدایا در دنیای به این بزرگی، من خیلی کوچکم، میدانم. بعد دستهای ریزه میزه اش را بالا برد و گفت که خیلی دوست دارم یک کار خیلی بزرگ بکنم. یک کار مهم و قشنگ که از ته دل خوشحال باشم و بگویم من این کار را کردهام».