دوگانگی حقیقت از دیدگاه ابن رشد و ابن رشیدیان
بررسی نظریه «حقیقت دوگانه» و صحت انتساب آن به ابنرشد و پیامدهای آن در مکاتب نوظهور موضوع این اثر میباشد. در دهه 80 میلادی برخی مقامات کلیسایی نظریه حقیقت دوگانه را به ابنرشدیان نسبت دادند که تفسیری کلیسایی آن چنین است: میتوان همزمان دو حقیقت متناقض (یکی دینی و دیگری فلسفی) را پذیرفت.با نگاهی به سخنان ابنرشدیان و با تحلیل مفهوم این نظریهبا بهرهگیری از سخنان بررسی کنندگان آن، احتمالات هفتگانهای در این خصوص مطرح میباشد که ذیل چهار عنوان کلی قرار میگیرند: دوگانگی هستیشناسانه، معرفتشناسانه، زبانشناسانه و عملگرایانه. آنچه که با توجه به آثار ابن رشد میتوان به وی نسبت داد، دوگانگی عملگرایانه است. وی معتقد است که بر اهل برهان لازم است که بسیاری از حقایق را از سایر مردم پوشیده داشته و در برابر عوام با نگاهی مصلحت اندیشانه، حتی جسمانیت را نباید از خداوند سلب کرد؛ به گونهای که دو گزاره خدا جسمانی است و خدا جسمانی نیست بیانگر دو حقیقتاند، یکی برای عوام و دیگری برای خواص. تاثیر اندیشههای منسوب به ابن رشد، خصوصا نظریه مذکور بر برخی اندیشههای دوران مدرن، مانند راسیونالیسم و سکولاریسم انکار ناپذیر است.