باز باران
داستانهای فارسی - قرن 14
«ترانه» دختر زیبا و متینی است که به اتفاق خانواده و مادربزرگش «باران» که او را «آنا» صدا میزنند زندگی میکند. «سهیل» برادر باران نسبت به او کنترل و حساسیت زیادی دارد. «تورج» همکلاسی دانشگاهی سهیل است. او پسری تنها و مورد اطمینان است که بر اثر رفت و آمد به خانة آنها مورد علاقة ترانه واقع میشود. اما ترانه به علت حساسیت بیش از حد سهیل امکان سنجیدن علاقة تورج را به خود پیدا نمیکند. در پی پیشآمدی تحمیلی تورج و ترانه به مدت دو هفته همخانه میشوند. تورج در حالی که قلبا عاشق ترانه است در پایان همخانگی، به او میگوید که مثل خواهری او را دوست دارد. حرفهای تورج، ترانه را نسبت به او مردد میکند. ترانه ضمن درگیر بودن در ماجرای عاشقانه خود، با خواندن دفتر خاطرات آنا به احساسات پاک و عاشقانة او پی میبرد و خاطرات او را نیز بیان میکند.