یک زن مثل مادرم
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای فراز و نشیب زندگی زنی به نام «مریم» است. «مریم» زنی با وقار و زیبا است. او همسر عباسعلیخان است که ثروتمند و زیرک است. فخرالزمان مادر عباسعلیخان نیز با مریم و همسرش زندگی میکند و در بیشتر مواقع حامی عروس و پسرش است. مریم برادری عیاش به نام «حسین» دارد که با اعمال خود موجب بیآبرویی خانواده میشود. مریم در طول زندگی با عباسعلیخان صاحب چهار فرزند به نامهای «احمد»، «محمود» ، «بدری» و «افضل» میشود. بدری بر اثر بیماری فوت کرده و بعد از مدتی احمد نیز بر اثر حادثهای جان میبازد. مریم که زنی صبور و فهیم است این داغها را طاقت میآورد. در سفری به کربلا، عباسعلیخان بر اثر بیماری فوت کرده و در آنجا به خاک سپرده میشود. مریم بعد از زیارت، به ایران بازمیگردد. مریم بر اثر دید سنتی نسبت به زن بیوه از طرف برادرش و دیگران درگیر حوادث دردناکی میشود. اما ادامة زندگی را با تجربههای تلخ و شیرین به همراه فرزندان سپری میکند.