سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، داستانی است که در آن پنجاه‌وچند سال است که هرروز و هرلحظه، آقا لولا می‌میرد و تنش ورم می‌کند، بابا می‌رود قهر، اسماعیل کله‌اش زیر اتوبوس می‌رود و جوان‌مرگ می‌شود. در این داستان به‌جز آدم‌هایش، دیوارهایش هم دیگر حوصله ندارند. این داستان روایت سرخوردگی و تنهایی انسان‌های امروزه است.