ارباب قلابی
داستانهای فارسی - قرن 14
برههای از زمان در حکومت شاهان قاجار، سرمایهدارها و انباردارها قحطی ساختگی به وجود آورده بودند و این قحطی در حومه اردبیل بیشتر بیداد میکرد؛ به طوری که هر مَن گندم را به قیمت 3 تومان میفروختند. آنهایی که توان خرید داشتند چند مَن گندم میخریدند و به قناعت روزها را به شب میرساندند، اما آنهایی که چیزی نداشتند یکی بعد از دیگری از گرسنگی میمردند. در این مدت در دوران معروف به 3 تومانی بسیاری از مردم در اکناف شهر اردبیل از گرسنگی مردند، بعضی از این فلکزدهها همراه با خانواده به آن سوی مرزها رفتند و برای تأمین معیشت خانوادهشان در چاههای نفت با کارهای سخت و طاقتفرسا مشغول کار شدند و بعد از مدتی دوباره به روستای خود بازگشتند. یکی از این افراد شخصی به نام «عزیز» بود. او هرچه در خانه اساس و وسیله داشت فروخت و به ناچار دست خانوادهاش را گرفت و به آن سوی مرزها رفت. وی پس از مدتی دوباره به روستایش بازگشت و متوجه شد که ارباب زمینهای او را به قلدری بخشیده است و... .