یک جرعه آب، یک جرعه سراب
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر سرگذشت دو خانواده است که هر کدام دارای جوانهای پرشر و شور هستند. «طوبا» و «ترلان» دو خواهری هستند که دارای دختران و پسرانی به نام «سارا»، «فرانک»، «ستاره»، «فرزاد» و «شهرزاد» هستند. «شهرزاد» در شهری دیگر مشغول به تحصیل است. این جوانان با شور جوانی موجب خرسندی خانواده هستند. هر کدام از این جوانان خواسته یا ناخواسته درگیر زندگی میشوند و در این میان «سارا» به خواستة پدر به خواستگار خود «معین» جواب مثبت میدهد، زیرا پدرش به پدر «معین» مقروض است. «سارا» خود را قربانی خانواده میکند و سالها بدبختی را تحمّل میکند. او از «معین» صاحب دختری به نام «هستی» میشود و وقتی «معین» از زندگی «سارا» حذف میشود، «فرزاد» که از همان ابتدا عاشق «سارا» بوده، به زندگی وی میآید و با محبّتهای بیدریغ به «هستی» و «سارا»، رنج و غم را از قلب آنها میزداید و آنها را به خوشبختی میرساند.