دکتر می دی سین
داستانهای چینی - قرن 20م. / افسانههای عامه
دکتری دانا و مشهور به اسم میدیسین در کشور چین زندگی میکرد. شاهزاده مالادی، پسر امپراتور بیمار شد. او که هیچوقت حاضر نمیشد، بیرون از قصر بازی کند، روزبهروز رنگپریدهتر و لاغرتر میشد. دکتر میدیسین به دیدن او آمد و به او گفت که باید گشتی بیرون از شهر بزند تا هوای تازه بخورد و سرحال شود. اما شاهزاده حاضر نشد از قصر بیرون برود و به دکتر گفت: «من در قصر نقاشی میکشم و شما باید مرا با گیاهان دارویی معالجه کنید». دکتر نقشهای کشید و هر روز از گیاهان صحرایی تعریف کرد. سرانجام با نقشة دکتر، شاهزاده که مشتاق دیدن گیاهان دارویی شده بود، به بیرون شهر رفت و معالجه شد. این کتاب برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.