برگ و باد در دومین طبقهی پلاک 38 (داستان بلند)
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر رمانی اجتماعی و عاشقانه است که با زبانی ساده و روانی نگاشته شده است. نویسنده این داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «برگها با باد چرخیدند و از پنجره ریختند تو. چرخیدند و دور هنگامه را گرفتند. گوشش پر بود از صدای باد. برگها را میدید که پشته میشوند جلوی در میچرخند و میریزند لب پنجره. توی قاب پنجره مادربزرگش را دید که پای گهوارهای لالایی میخواند. برگها با باد چرخیدند و روی گهواره را گرفتند. بلند شد ایستاد. برگها جلوی پایش راه باز کردند و رفت».