عشق و خون
در این داستان، خانمی که پزشک متخصص اعصاب و روان است از خودکشی یکی از بیمارانش مطلع می گردد. نام این بیمار "سارا" بود و پزشک علاقه خاصی به وی داشت. تنها کسی که در مدت بستری شدن سارا به ملاقاتش می رفت و سارا نیز به وی علاقه داشت نامادری اش بود. پس از مرگ سارا، پزشک، در میان وسایلش دو دفتر خاطرات می یابد که سارا در آن شرح زندگی خویش را نگاشته و علت بیماری روحی اش را شرح داده است....