سنجاقکی نشسته بر کف استخر
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «پسرک، مثل پرندهای اسیر، بیتاب بود بیهیچ دلیلی عصبانی میشد و بر درودیوار دهکده چنگ میزد و وقتی ناخنهایش به خون مینشست، با خودش میگفت که باید بروم، چرا زودتر بزرگ نمیشوم. پسرک اسیر قفس نبود. اسیر خیالات و رؤیاهای خودش بود».