سبد سفارش شما خالی است!

کتاب برگردانی است از 20افسانه کهن از سرزمین مصر .در داستان نخست ـ ((خداوندگار رع)) ـ آمده است... :در آن زمان که((رع)) در کاخ خود، در ((هلیوپولیس)) به سر می‌برد هر روز بر کشتی می‌نشست و روی به راه می‌نهاد و پس از دوازده ساعت دوباره باز می‌گشت .هر بخشی از بخش‌های دوازده‌گانه جهان ساعتی می‌توانست او را ببیند...با این همه((خداوندگار رع)) نیز مانند همه زندگان پیر شد .رع نیرومند و پر ابهت در میانه راه زندگی ناتوان شد و قدش خمید...((ایزیس)) که تا آن هنگام خدمتکار ساده‌ای بیش نبود بر آن شد که نام مقدس و پنهانی و هراس‌انگیز رع را برباید و بدین تدبیر بر سراسر جهان چیره شود و ...