راحیل
داستانهای فارسی - قرن 14
«راحیل» پس از فوت پدر و مادرش در خانه اربابی به عنوان خدمتکار مشغول کار است. پس از گذشت سالها قرار است «امیر»، پسر «فرنگیس» و «ارباب» از اروپا به خانه بازگردد. او پزشک شده است و راحیل فقط توانسته است تا دیپلم درس بخواند. فرنگیس رابطه خوبی با راحیل ندارد و سعی میکند امیر را از راحیل دور نگه دارد برای همین تصمیم میگیرد که او را وادار کند تا با «شیدا» دخترخالهاش ازدواج کند، اما... .