داستان آقای سومر
داستانهای اجتماعی
کتاب حاضر، داستانی اجتماعی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان شخصیت اصلی روایت میکند که از آن زمان که از درختها بالا میرفتم دهها سال میگذرد، از آن روزها که میتوانستم پرواز کنم، وقتیکه عاشق همکلاسیام شدم. بعدها دوچرخهسواری یاد گرفتم تا بتوانم برای آموختن پیانو نزد «دوشیزه فانکل» ترسناک بروم. در مسیر کلاس، حتی هنگام بارش برف و باران یا وزش بادهای شدید، هر بار «آقای سومر» را میدیدم، همیشه آن اطراف بود و با گامهای بلند، شتابزده از من جلو میزد.