طناز خانم، عجله نکن
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای اخلاقی
در یک روستای کوچک باصفا به اسم "قنبرآباد" دختر کوچکی به نام "طناز" زندگی میکرد. او دختر خوب و مودبی بود. اما یک اشکال در کارش وجود داشت. او مشقهایش را خیلی بدخط مینوشت و علاوه بر آن، خیلی تند غذا میخورد. تا این که یک روز بیمار شد و به همراه پدر و مادرش به درمانگاه روستا رفت. خانم دکتر پس از معاینه به او گفت که نباید تند غذا بخورد و باید غذایش را به خوبی بجود تا دیگر دچار بیماری نشود و چندروزی را نیز در خانه استراحت کند. خانم معلم طناز که متوجه غیبت او شده بود به عیادت او رفت. مادر طناز ماجرا را برای او شرح داد و به همین دلیل خانم معلم از طناز علت عجله در کارهایش را پرسید. و طناز گفت که دوست دارد همیشه در انجام کارها اولین نفر باشد. خانم معلم به او گفت: اول شدن مهم نیست، مهم این است که تو کارهایت را به درستی انجام دهی. از قدیم گفتهاند: "علجه کار شیطونه" طناز نیز پس از کمی فکر گفت: "خانم شما راست میگویید. من از این به بعد تصمیم گرفتم که در کارهایم عجله نکنم و با حوصلهی بیشتری آنها را انجام دهم".