ترجیعبندی برای شاعران جوان
داستانهای فارسی - قرن 14
مردی که برای انجام ماموریت، عازم روسیه شده، در آنجا با مترجمی روس آشنا میشود و او داستانی از شاعری جوان را برایش حکایت میکند که چون کتابهایش را هیچ ناشری، حاضر نشده چاپ کند، تصمیم میگیرد با همکاری نامزدش، "نادژدا"، و یکی از خویشانش با نام "آلکسی پولیوانف"، دست به ربودن چهار ناشر بزرگ کشور بزند، که سرنخ تمام مافیای روسیه در دست آنهاست. نقشه به خوبی طراحی شده و حتی تمام گفتوشنودهای پس از آدمربایی و قبل از قتل نیز حدس زده شده است، اما درست در آخرین لحظات نادژدای زیبا و آلکسی اعلام میکنند که حاضر به اجرای نقشه نیستند و از او فاصله میگیرند. یوری جوان حیرتزده برجا میماند و آنقدر این بیوفایی بر او سنگین میآید که روزی دست به خودکشی زده و برای همیشه چشم از جهان فرو میبندد. نادژدا از شنیدن خبر شوکه شده و حالا سالهاست که با قرص آرامبخش به زندگی ادامه میدهد. مترجم در ادامهی حرفهایش اقرار میکند که آلکسی پولیوانف خود اوست که هنوز هم دارد عذاب میکشد.