کبوتری به نام سفیدبرفی
این داستان ترجمه شده دربارهی دختری است از طبقهی محروم جامعه با نام "ایزابل" که همواره آرزوی داشتن کبوتر را داشته، اما از آنجا که هزینهی نگهداشتن کبوتر زیاد است، آرزویش برآورده نمیشود. تا این که روزی کبوتری را مشاهده میکند که بر اثر حملهی گربهای زخمی گردیده است. ایزابل با مشاهدهی این صحنه، از مادرش خواهش میکند تا کبوتر را در خانه و در قفس خرگوش نگهداری کند. و از آن پس برای تامین خوراک کبوتر، راهی مزرعهی خانم "استروا" میشود تا با کار کردن نزد وی، گندم مورد نیاز برای کبوتر را به دست آورد. ایزابل سرانجام صاحب اصلی کبوتر را که همانا خانم "کندی" است پیدا میکند و به گفتهی وی مراقبت از تخمهای کبوتر را تا تبدیل شدن آنها به جوجه بر عهده میگیرد.