پستچی نرودا
در «پستچی نرودا»، داستان روایی با زبان سومشخص، شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شیلی روایت میشود. در این داستان، شیلی در ایزلانگرا به تصویر درآمده است. تصویرسازی از ظهور گروه اجتماعی نوپا، که تن به نظام کهنة موجود در جامعة شیلی نمیدهند، بدون کمترین نشانی از شعارزدگی انجام گرفته است. نماد این گروه، در آغاز داستان، شخصیتی کمسواد و گریز از کار معرفی میشود. آشنایی او با پابلو نرودا بر اساس شغل نامهرسانی و نیازش به یک خودنمایی ساده موجب رشد فرهنگی وی میگردد؛ به گونهای که او در پایان داستان، آرمانهای فردی خود را فراموش کرده و تنها کسی است که زیر سایة یورش پلیس پینوشه، بر بالین نرودای محتضر حضور دارد.