کوراوغلو و کچل حمزه
داستان مصور حاضر توصیف قیام "کوراوغلو" و یارانش، علیه فئودالیسم و شیوهی ارباب و رعیتی است. پدر کوراوغلو که "علی کیشی" است، پسری موسوم به روشن (کوراوغلوی سالهای بعد) دارد و خود مهتر خان بزرگی است به نام "حسن خان". وی بر سر اتفاقی بسیار جزئی که آن را توهینی سخت، نسبت به خود تلقی میکند، دستور میدهد چشمان "علی کیشی" را درآورند. "علی کیشی" نیز با دو کره اسب، همراه پسرش "روشن" از قلمرو خان، میگریزد و پس از عبور از سرزمینهای بسیار، سرانجام در "چنلی بل"، سکنی میگزیند. "روشن"، کره اسبها را مانند پدر خویش در تاریکی پرورش میدهد و پس از آب تنی در چشمه، هنر عاشقی (نوازندگی و خوانندگی به زبان آذری) در روح او دمیده میشود. "علی کیشی" نیز پس از سفارشهای لازم میمیرد. کوراوغلو سرانجام، موفق میشود، "حسن خان" را به "چنلی بل" آورده، به آخور ببندد و بدین ترتیب، انتقام پدرش را بستاند.