سمک عیار

سمک عیار

داستان‌های فارسی - قرن 14 / نثر فارسی - قرن 14

"مرزبان شاه" مدت‌ها پس از ازدواج با زنی عراقی، صاحب فرزند شد. آن‌ها نام فرزند را "خورشید شاه" گذاشتند و او را همراه با برادر ناتنی‌اش، فرخ روز، بزرگ کرده و انواع دروس را به آن‌ها یاد می‌دادند. تا این که روزی خورشید شاه در شکار، دختری زیبا را دیده و دلباختۀ او شد، ولی وقتی همراهانش به او رسیدند اثری از دختر نبود. همه تصور می‌کردند که دختر در خیالات خورشید شاه بوده ولی وجود یک انگشتر زنانۀ زیبا حرف خورشید شاه را ثابت می‌کرد. بعد از چهارماه کسی پیدا شد که انگشتر را می‌شناخت. او گفت که صاحب آن، دختر شاه چین است که دایه‌ای جادوگر دارد و هیچ‌کس توانایی مبارزه با جادوگر و ازدواج با "مه‌پری" را ندارد. خورشید شاه و فرخ روز به همراه سپاهیان بسیار عازم چین شدند. در بدو ورود فرخ روز خود را به جای برادر معرفی کرد ولی به حیلۀ جادوگر دچار شده و زندانی گردید. خورشید شاه طی تلاش برای نجات او و رسیدن به مه‌پری با جوانمردانی آشنا شد که تحت رهبری فردی به نام "سمک عیار" قرار داشت. چندی بعد خورشید شاه و دار و دستۀ سمک عیار برای از بین بردن جادوگر و برپایی مراسم ازدواج دست به کار شدند.

قیمت چاپ: 12,500 تومان
بازنویسی:

سودابه مبشر

ناشر:

کوشش

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.23

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

440

شابک:

9789646326644

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف