قطعهای از بهشت
«نازل کربلایی» در عالم خواب به زیارت کربلا رفته بود، در بین مردم و دیار اطراف آوازه و شهرت داشت. روزی او به مردم گفت که در خواب به بهشت رفته و دیده است در همان طبقهای که مخصوص کربلاییها و حاجیان است مساحت زیادی زمین به نام او ثبت شده است. روزی «اصغر» یکی از جوانان گناهکار با مقدار زیادی پول نزد او رفت و از نازل کربلایی خواست که قسمتی از زمینش را در بهشت به او بفروشد. نازل کربلایی مقدار زیادی از او پول گرفت و قبالة زمین به مساحت 50 متر را به نام او ثبت کرد. به دنبال این اتفاق مردم بسیاری با پول فراوان خواستار خرید زمین نازل کربلایی شدند. او با فروش زمین بهشتی به ثروت کلانی رسید. مدتی بعد اعلام کرد که زمینش تمام شده است. در همین هنگام حاجیان و کربلائیان دیگر اعلام کردند که میخواهند زمینشان را در بهشت بفروشند. در این کتاب داستانهای دیگری با عناوین دوچرخه، عریضهنویس پیر؛ دیوژن، دال، باغ، مکان مقدس (2) و سوداگر دورهگرد (3) به نگارش درآمده است.