من درست می گویم، تو غلط
نویسنده در این کتاب به تفصیل در باب ادراک، اندیشه و تفکر بحث میکند. برای مثال در کتاب خاطر نشان میشود: "تمدن با رام کردن تفکر، به یاری قرار دادن آن در یک بازی نماد و قواعد ـ بدون رجوع به سیستم اطلاعاتی زمینهای ـ دستآورد شگفتانگیزی داشته است. امروزه ـ برای اولین بار در تاریخ ـ میتوانیم به سیستمی که زمینه قرار میگیرد، بنگریم. میتوان بررسی اثر آن را بر آداب سنتی تفکر آغاز کرد. برای نمونه، تفکر جانبی و برانگیختگی، از لحاظ ریاضی برای سیستمهای الگوساز خود سازمان دهنده ضروری است.... این موضوع [الگوی خود سازمان دهنده] کل حوزه تفکر به ویژه ادراک را بازگشایی میکند. اکنون میتوانیم مشاهده کنیم که چگونه ممکن است مغز دارای مکانیسم سادهای باشد که قادر است به شیوههای پیچیدهای رفتار کند که فعالیت ذهنی نام گرفته است. میتوان از درک خلاقیت از منطق برانگیختگی و از منطق بینش، ابزار خاص خلاقیت را طراحی کرد. به جای آن که صرفا منتظر الهام باشیم، میتوانیم چنین ابزاری را به طور عمدی به کار ببریم تا مفاهیم و ایدههای نو ایجاد کنیم...".