سکسکههای سلطنتی
افسانههای عامه
کتاب مصوّر حاضر دربردارندة داستانی از افسانههای عامه است و برای گروه سنّی (ب) و (ج) تدوین شده است. در این داستان آمده: «مایلا»، پسر کوچکی بود که پدرش پادشاه هندوستان بود. روزی، شاهزاده مایلا سکسکهاش گرفته بود و هرکاری کردند بند نیامد. پادشاه همة دانشمندان سرزمین را خواست تا راهی بیابند، امّا هیچکدام کارساز نبود. پیشنهاد آخر، ترساندن شاهزاده بود. امّا شاه حکم داد که پادشاهان از هیچ چیز نمیترسند. مایلا باید کاری میکرد. سرانجام تصمیم گرفت تا از قصر بیرون برود تا شاید با چیز ترسناکی روبرو شود. او با فیلش از قصر خارج شد و ماجراهای جالبی را تجربه کرد.