آزادی در قلمرو سبز فنچهای سپید
داستان تمثیلی کتاب که گاه به زبان طنز میگراید طرحی است از وضعیت سیاسی مردم ایران از عهد آزادیخواهی و مشروطه تا زمان حال .ظاهر داستان روایت چهار پرنده کوچک است که دو به دو در کنج قفس ـ در پاسیو ـ قرار گرفتهاند . یک قفس مربوط به پدر و مادر و دیگری از آن فرزندان است و در واقع روایت دو نسل یعنی نسل جدید که بیمحابا مشتاق آزادی است و نسل گذشته که محتاط و سنتی است .اما هرچه هست همه در قفس هستند و تجربه آزادی ندارند و از آن بیبهرهاند .در این گیرودار "ناگهان در جنگل پاسیو هم غوغا برپا شد !در آیینه برکه خط افتاد و چهره خبیث یک دشمن نابکار از پشت شیشهها نمایان شد !یک گربه درشت و پشمالوی حیلهگر، با شکم گنده روی گوشهای از سقف شیشهای دراز کشیده و چشمان نامحرم و حریص خود را به جوجهها دوخته بود ..."