علف بداخلاق
داستانهای آموزنده / داستانهای تخیلی
کنار درخت بزرگ و مهربانی که ریشة قوی او مانند پلی برای عبور از نهر آب بود، علفِ بداخلاق و مغروری روییده بود. یک روز خانم خرگوشه خواست تا از نهر آب بگذرد، امّا علف بداخلاق مانع او شد. بچة خرگوش خانم، مریض بود و او میخواست که با تهیة غذا برای خرگوشها سوپ درست کند. در همین حال درخت مهربان بیدار شد و به خرگوش خانم اجازة عبور داد. او با علف صحبت کرد که چرا خودش را ناراحت میکند و همیشه عصبی است. علف به فکر فرو رفت و به خودش قول داد که از این به بعد صبر و تحملش را زیاد کند. کتاب مصوّر حاضر، حاوی داستانی دربارة کنترل خشم و عصبانیت است که برای کودکان گروه سنی (ب) به نگارش در آمده است.