گذر
در این داستان تخیلی، گروهی به اسامی "سرتول"، "تیسوه" و "شنکا" از سفینهای دوردست برای ماموریتی مجهول به زمین فرستاده میشوند. پس از تولد فرزندی به نام "شلین" از دو نفر از اعضای گروه (یعنی سرتول و تیسوه) معلوم میشود که این دو با یکدیگر زن و شوهر بوده و "شنکا" نیز پسر آنها محسوب میشود. (اینها به علتی که در داستان ذکر میشود تمام حوادث قبل از آمدن به سفینه را از یاد بردهاند). این گروه چهارنفری در طول ماموریتشان با موجودات و مکانهای عجیبی روبهرو میشوند و مجبور به گذراندن مراحلی خطرناک هستند و... گفتنی است در این داستان سختیها و گرفتاریهای انسانها در زندگی دنیوی به وسیلهی گذر این گروه از هر مرحله به مرحلهی دیگر به تصویر کشیده شده است.