قلعه دل
داستانهای فارسی - قرن 14
"نگین" پس از ازدواج با یک پزشک، راهی خارج از کشور میشود و در آنجا درمییابد که همسرش فساد اخلاقی دارد. نگین که تحمل نگاههای معنادار اطرافیان را ندارد و از طرفی زندگی با مردی فاسد برای او غیرقابل تحمل شده سرانجام تصمیم میگیرد که متارکه کرده و به ایران نزد خانوادهاش بازگردد. او پس از ورود به ایران، با "هامون"، دوست مشترک او و شوهر سابقش، روبهرو میشود. در این حال هامون از او خواستگاری کرده و میگوید که شوهر سابقش به مریضی متبلا شده و از نگین حلالیت خواسته است. نگین پیشنهاد ازدواج هامون رامیپذیرد، آن دو سرانجام زندگی مشترکی را آغاز میکنند که حاصل آن تولد پسری با نام "روزبه" است.