سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر، دربردارندة داستانی واقعی است که گوشه‌هایی از فرهنگ سال‌های دور و نزدیک حومه بروجرد و استان‌های اطراف آن را به تصویر می‌کشد. داستان سرگذشت و فراز و نشیب‌های زندگی زنی به نام «بی‌گل» است. بی‌گل در یک خانوادة فقیر و پرجمعیت در حاشیه شهر زندگی می‌کند. در اوایل نوجوانی او به همسری مردی به نام «ابراهیم» درمی‌آید. بعد از دو سال او صاحب دختری می‌شود، امّا به دلیل عصبانیت ابراهیم و مادرش به دلیل به دنیا آوردن دختر؛ ماجرایی رخ می‌دهد که بی گل دختر خود را از دست می‌دهد. بعد از مدتی او به شغل مامایی روی می‌آورد و خود صاحب پسری به نام «کیومرث» می‌شود. در شبی اتفاق شومی برای وی رخ می‌دهد و ابراهیم به دلیل غیرت و تعصب بی‌جای خود، او را از خانه بیرون کرده و آواره می‌گرداند. بی‌گل که به ننه بی‌گل ماما مشهور شده، سال‌های زیادی را باتجربه‌های تلخ و شیرین سپری می‌کند و قصه زندگی‌اش را برای نوه‌هایش «محمّد» و «زهرا» تعریف می‌کند.